سماسما، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

سما عسل مامان و بابا

بـــــــــای بـــــــــــای هشت ماهگی

امروز سمای مامان وارد نه ماه میشه و روز به روز خوشگل ترو شیطون تر از دیروز وای که چقدر تو شیطونی فسقلی من ،نمیزاری بیام برات بنویسم خیلی خراب کار شدی نمیشه تنهات بزارم خیلی هم به من وابسته شدی تا از کنارت میرم میزنی زیر گریه ، خلاصه همه زندگی ما شده  سرکله زدن با سما خانومه گل دیشب دیدم دندون بالای هم دار سرو کلش پیدا میشه تا دخترم دیگه قشنگ به به بخوره جیگر مامان دیروز بردمت دکتر بهش گفتم غذاهای خودشو نمیخوره دکترم گفت از غذاهای خودمون بهت بدم  کم کم باید  شروع کنی به خوردن نه که تاحالا نمیخوردی ، وزنتم شده بود ٨ کیلو قدتم شده بود ٦٨ سانت دکترم معاینت کرد خدارو شکر چیزیت نبود...
28 شهريور 1390

بدون عنوان

وای روسری بهم میاد خوشگل شدم   بچه فوضولو چکارش میکنن اینطوری آویزونش میکنن ههههههه مامانو اذیت نکنیا فدات بشه مامان که انقدر نمکی خواستنی من ...
13 شهريور 1390

بـــــــــای بـــــــــــای هفت ماهگی

سلام دختر مامان ببخشید انقدر دیر اومدم روزهای شیرین تر از عسل و برات ثبت کنم خبببببب سما جون مامان دومین مرواریدشم در ٢٨/٥/٩٠ مرداد، در اومدو دیگه شده خرگوش کوچولوی مامانو باباش وای وای وای یه شیطون بلای شدی که خدا میدونه از دیوار صاف میری بالا  آرومو قرار نداری که فوضول خانوم سر از همه جا در میاری آشپز خونه ،اتاق خواب ،معذرت میخوام بی ادبیه دستشوی همه جا تازهـــــــــــــه عاشقه بیرون رفتنی پشت سر هرکی از در بره بیرون گریه میکنه قربونت بشم خلاصه، یاد گرفتی بلندشی بیایستی دستتو میزاری تو روروک بلند میشی هیم میخوری زمینو قش میکنی از گریه از کارو زندگی انداختیمون باید بشینیمو مواظب فسقلی باشیم. ...
13 شهريور 1390
1